سوهاضمه مغزم

ساخت وبلاگ
  Silhouettesاسم این اهنگ سیلوت هست . کلمه سیلوت اشاره میکند به سایه های رقصان ادمک های کاغذی که رو به روی نور گرفته شده و می چرخند. اسم گروه سازنده و اجرا کننده این اهنگ  Of Monsters and Men هست. شنیدنش را حتما پیشنهاد میکنم. این اهنگ یکی از اهنگ های فیلم Hunger Game هم هست.SilhouettesIt's hard letting goI'm finally at peace, but it feels wrongSlow I'm getting upMy hands and feet are weaker than beforeAnd you are folded on the bedWhere I rest my headThere's nothing I can seeDarkness becomes meBut I'm already thereI'm already thereWherever there is youI will be there tooThere's nothing that I'd take backBut it's hard to say there's nothing I regretCause when I sing, you shoutI breath out loudYou bleed, we crawl like animalsBut when it's over, I'm still awakeA thousand silhouettesDancing on my chestNo matter where I sleepYou are haunting meBut I'm already thereI'm already thereWherever there is youI will be there tooBut I'm already thereI'm already thereWherever there is youI will be there tooCause I'm already thereI'm already thereWherever there is youI will be there tooI'm already thereI'm already thereWherever there is youI will be there tooIt's hard letting goI'm finally at peace, but it feels wrongSlow I'm getting upMy hands and feet are weaker than beforeAnd you are folded on the bedWhere I rest my headThere's nothing I can seeDarkness becomes meBut I'm already thereI'm already thereWherever there is youI will be there tooThere's nothing tha سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 140 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 19:13

دوستان سلام! این یک نظر خواهی هست و می توانید چند بار این جا کامنت بگذارید یا تجربه یا پیشنهاد تان را به شکل خصوصی برای من بگذارید: اخرین باری که یک نفر غریبه یا آشنا کاری کرد که باعث خوشحالی شما شد کی بود ؟ ممکن هست بگویید چه کاری بود ؟ چه کارهایی - شاید کوچک اما ارزشمند -  شما را خوشحال میکند؟  دوست دارم اینجا کارهای کوچکی که شاید ارزش مالی نداشته باشند ولی دل یک نفر را شاد کرده اند را به اشتراک بگذاریم . از خودم هم شروع میکنم:امروز با پسرم در کوچه مان قدم می زدیم. یک ماشین شاسی بلند سرعتش را کم کرد و منتظر شد ببیند که ایا ما می خواستیم از وسط خیابان بگذریم یا خیر؟ من بچه را بغل کردم و اشاره کردم که ما همین جا هستیم . اهسته راه افتاد و وقتی به من که بچه بغلم بود رسید شیشه ماشین را پایین داد و گفت Hello Little Guy!  سلام پسر کوچولو .... همین کارش لبخند خوشحالی به صورتم اورد . تجربه شما چه هست؟  سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 119 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 19:13

خوب من بعد از غیبتی چند ماهه برگشتم. امیدوارم همه دوستان سلامت باشند . من اولین نفر در خانواده مان کرونا گرفتم و چند روزی مریض بودم و متاسفانه با وجود اینکه خودم را در اتاق یک جورهایی زندانی کرده بودم و همسر و پدر مادر از پسر کوچولو مراقتب میکردند اما اول از همه پسرم کرونا گرفت بعد همسر و بعد هم پدر و مادرم . خبر خوب این هست که همه ما بعد دو یا سه روز تب حال مان بهتر شد و کسی از ما هم به طور جدی ریه اش شکر خدا در گیر نشد فقط اینکه پسرم سه شبانه روز تب های بدی میکرد و کمی هم سرفه و یک روز کامل غیر اب هم هیچی نخورد.کلی وزن کم کردیم همه متاسفانه یا خوشبختانه ولی خب. همه چیز به خیر گذشت و تمام شد و حالا به امید. خدا بدن هایمان کمی ایمن تر شده نسبت به کرونا هرچند همه غیر پسر کوچولو  سه بار واکسن زده بودیم ولی خب به لطف همین واکسن خیلی مریض بدحال نشدیم.نکته دیگر ماجرا : ترس من ریخت. فهمیدم فعلا این نسخه جدید من را نمی کشد چون محدوده عملش ریه نیست مگر چرک گلو به ریه بریزد وگرنه ریه را درگیر نمیکند.خبرهای دیگری هم دارم که انشالله اضافه میکنم به همین پستفعلا سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 111 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 19:13